به گزارش خبرنگار
سلام لردگان؛ آزاده رضا بابااحمدي در ابتدا اين گفتگو به معرفي خود پرداختند:
اينجانب رضا بابااحمدي متولد 1346در روستاي ميلان بابااحمدي بخش فلارد از توابع شهرستان لردگان، جانباز 25 درصد و آزاده ، متاهل و داراي سه فرزند و در حال حاضر چند ماهي است که به درجه بازنشستگي در دادگستري شهرستان نائل شدم.
در تاريخ 18 تيرماه 65 براي طي دوره آموزش به اصفهان اعزام شدم و سپس تقريبا به مدت 21 ماه در منطقه عمليات جنگي در غرب کشور مشغول دفاع از ميهن اسلامي بوده ام که در اين مدت به درجه جانبازي از ناحيه پاي راست نائل شدم و سپس در تاريخ 21 تير ماه 67 هنگام پاتک نيروهاي بعثي و محاصره نيروهاي خودي در منطقه زبيدات عراق به اسارت نيروهاي عراقي در آمدم و بعد از چندين روز سرگرداني و نگهداري در سوله هاي پر از آب و شرايط بسيار سخت به زندان رمادي 6 عراق منتقل شدم و حدود 2 سال و 45 روز مدت اسارت بنده به طول انجاميد و بعد آزادي اولين گروه از اسرا در چنين روزي يعني 26 مرداد اينجانب چند روز بعد در تاريخ 4 شهريور 69 به همراه جمعي از اسرا آزاد شديم و به ميهن اسلامي ايران بازگشتيم.
بابااحمدي، در تشريح سختي هاي روزهاي اسارات گفتند، بعضي از شکنجه ها و سختي بقدري دردآور است که زبان از گفتن آن قاصر است ولي بر حسب وظيفه و تا جايي که حافظه ياري کند چند مورد را عرض مي کنم.
به شهادت رسيدن بسياري از رزمندگان اسلام در روزهاي اوليه انتقال ما، بدليل نبودن هيچگونه امکانات اوليه زنده ماندن و شکنجه هاي شديد براي مثال جاي نگهداري ما در روزهاي اول سوله هاي خيس و پر از آب بود که متاسفانه خيلي از اسرا بدليل اينکه قبل از به اسارت در آمدن مجروح شده بودند از شدت زياد جراحات به شهادت رسيدند.
نداشتن هيچ گونه پوشش کفش يا دمپايي در روزهاي اوليه اسارت که حتي راه رفتن را براي اسرا سخت مي کرد.
مجبور کردن اسرا به تراشيدن ريش بدون هيچگونه امکانات بهداشتي در صورتي که يک نصفه تيغ را در اختيار يک گروه 4 نفره قرار مي دادند يا صف هاي طولاني براي استفاده از سرويسهاي مثلا بهداشتي! و حمام.
هر گاه جايي از لباسمان پاره مي شد بدليل نبود لباس مجبور بوديم از آستين هاي خود جدا کنيم و به جاهاي ديگر وصله بزنيم.
در مورد غذا در اسارت برخي غذا بقدري کم بود که اگر روزي نان همراه آن نبود که همراه آن بخوريم بايد گرسنه مي مانديم.
ممنوعيت استفاده از راديو و تجمع هاي چند نفره و نماز جماعت و در طول هر روز يک تلويزيون داشتيم که فقط يک ربع اخبار فارسي پخش مي شد و بقيه به زبان عربي پخش مي شد.
در مورد جاي خواب به طوري بود که در يک آسايشگاه حدود صد نفر بوديم و هر نفر فقط به اندازه دو موزاييک جاي براي خواب داشتيم و در تمام دوران اسارت با دو پتو که يکي را براي تشک استفاده ميکرديم شب را به صبح مي رسانديم.
اگر کسي از اسرا کاري خلاف نظر عراقي ها انجام مي داد کل آسايشگاه را براي مدت چندساعت تنبيه و شکنجه مي کردند جوري که همه را بيرون مي بردند و در حالت نشسته و سر به زير و دست به سر شلاق مي زدند.
وي به خاطره در مورد مسعود رجويي اشاره داشت و گفت : در مورد آمدن مسعود رجوي سرکرده مجاهدين خلق به ارودگاه اين است که عراقي ها مي گفتند مسعود رجوي قرار است بيايد و سخنراني کند و ما به همراه ساير اسرا با تجمع خود باعث شديم که بلندگويي که سخنراني در حال پخش بود از ريشه در بياوريم و در سخنراني اين منافق اخلال ايجاد کنيم که اين امر باعث عصبانيت شديد نيروهاي رژيم بعثي شد.
آزاده جانباز رضا بابااحمدي در پايان ضمن تشکر خبرنگار سلام لردگان گفت: همه مردم کشورم به خصوص جوانان عزيز را توصيه به پيروي از راه امام و رهبري مي کنم و اين توصيه را از بنده حقير داشته باشيد که لحظه از خط ولايت جدا نشويد تا کشور دچار هيچ گونه مشکلي نشود و با قدرت به پيشرفت هاي خود ادامه دهيد و همگي آن جمله امام (ره) را به خاطر داشته باشيم که پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت آسيبي نرسد.
انتهاي پيام/630 ل